ازدواج عاقلانه زندگی عاشقانه

اولین راه برای این کار شناخت دو جنس از همه

ازدواج عاقلانه زندگی عاشقانه

اولین راه برای این کار شناخت دو جنس از همه

تفاوت زندگی مشترک با دوستی های عاشقانه!

تفاوت زندگی مشترک با دوستی های عاشقانه!

بسیاری از جوانان تصور می‌کنند که زندگی مشترک وشرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است که در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاکم بوده است و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترک داشته باشند .

بسیاری از جوانان تصور می‌کنند که زندگی مشترک وشرایط به وجود آمده در زمان ازدواج مانند شرایطی است که در زمان دوستی یا نامزدی بین دو طرف حاکم بوده است و مقایسه بین این دو شرایط برای تعدادی از زوج ها باعث شده تا بدبینی خاصی نسبت به زندگی مشترک داشته باشند . در حالی که دنیای دوستی و نامزدی دنیای بسیار متقاوتی از زندگی مشترک می‌باشد

دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی که زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است . دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها می‌توان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت . دنیای دوستی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است . اینجا مرد مورد علاقه ات کاملا در اختیار توست . برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو می‌اندیشد و به همه خواسته هایت تن در می‌دهد . زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو می‌خواهی ، تنها به فکر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش می‌کند

.

در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت می‌کردی ، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان می‌آوردی و احساس می‌کردی که گذشته و حالت از خودت می‌باشد . و آزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر کنی . همه چیز را عاشقانه می‌نگریستی و از کمی ها و کاستی ها به راحتی می‌گذشتی چون باور داشتی که باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت . اما همین که وارد زندگی مشترک می‌شوی شرایط کاملا تغییر می‌کند . اینجا دیگر صحبت از تحمل کردن است . اینجا صحبت از یک عمر زندگی است . اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در کنار همدیگر است . در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شکلی ایده ال به تو ارایه می‌کرد اما در زندگی مشترک تو باید از او یاری ایده آل بسازی

.

دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است . در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی . اینجا رفع نیاز هایت در ردیف اول اولویت های زندگیت می‌باشد بنا براین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده می‌کنی . اما در زندگی مشترک با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار می‌گیرند . ومردان براساس ساختار مغزی ونوع وظیفه ای که در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده کار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار می‌دهند . اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود که مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فکر می‌کرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت کار آنان نبود

ادامه مطلب ...

داستان زندگی من در چند سال آخر

مادائو:در اصطلاح ژاپنی کسی که خیلی بدشانسه و هیچی برای باختن نداره.

از همون بچگی به خاطرم دارم که به هیچ چیزی دلبسته نبودم و هیچ وقت فکر نمیکردم چیزی ماله من باشه،شاید یکی از دلایلش همین بود که وقتی بهم چیزی میدادند با هر اشتباهی به راحتی اون دیگه ماله من نبود و ازم پس میگرفتند .

از بعد از دیپلم گرفتنم که برای دانشگاه خوندم یادمه که فقط روی دروس تخصصی وقت گذاشته بودم برای همین وقتی رفتم کنکور بدم اول سوالای عمومی رو دادند و مدت 150 دقیقه که برای من خیلی زیاد بود وقت گذاشتند من هم که جواب بعضی سوالای عمومی رو بی خیال شده بودم با اینکه خیلی دروس تخصصی رو خونده بودم ولی خیلی به کنکور آشنایی نداشتم و اون امتحان رو همین مدت زیاد برای بیکاری باعث رد شدنم شد چون حوصلم سر رفت جوابای الکی دادم L برای سال بعد اصلا کتابای عمومی رو حتی یک دور نکردم ولی دروس تخصصی رو یک دور کردم نتیجش این شد که در کنکور دانشگاه آزاد شدم 50 و در دولتی رفتم جزو ذخیره ها درست بعد از اینکه در دانشگاه آزاد ثبت نام کرده بودم دوستم بهم زنگ زد البته دیر ،و گفت که با وجود اینکه خودش در دانشگاه آزاد حتی در شهرمون قبول نشده ولی من در دانشگاه سراسری که جزو ذخیره ها بودم قبول شدم منتها این زنگ دومش دیر بود و مهلت ثبت نام تموم شده بود در هر صورت اون دفعه ی اول که زنگ زد با اینکه خودش در مشهد قبول نشده بود با خوشحالی گفت مشهد قبول شدم ته دلم احساس دلگرمیه شدیدی کردم که چه دوست خوبی دارم که از موفقیت من انقدر خوشحاله و اینکه ناراحت شدم که قبول نشده در هر صورت در دانشگاه به خاطر دروس عمومیه زیادی که داشتیم من هم توی این دروس شدیدا تنبل بودم برای همین نمره هام خیلی

ادامه مطلب ...

برای مقابله با عشقی که به اشتباه در دل لانه کرده

 

1-باید عشق دیگری را در دل جای داد و به اعضای خانواده عشق بورزیم.

که علاوه بر کم شدن اون عشق اشتباه باعث میشه محبت ما به اعضای خانواده بیشتر بشه و دستورات اسلام درباره ی محبت به اعضای خانواده رو رعایت کرده باشیم که عبادتی بسیار مهم است

2-مبارزه با تخیلات:

چیزی که آتش عشق را شعله ورتر میکند تخیلاتی هستش که عاشق نسبت به معشوق دارد،هر چه این تخیلات بیشتر باشه مبارزه باهاش سخت تره.

با توکل بر ائمه میشه جلوی این تخیلات رو راحت تر گرفت

هر چیزی که مارو به یاد طرف مقابل میندازه از بین ببریم.

نکته:اگر نمیشه بعضی از این آثار رو نابود کرد مثل:دانشگاه رفتن،محل زندگی،محل کار و... یا اینکه کمترشون کرد.

پس اگر از هر 10 گزینه 2 یا 3 مورد که باعث یاد آوری طرف میشه رو هم نابود کنیداون تفکرات و خیالات درباره ی اون شخص کمتر میشه.

نکته:وققتون رو خوب با یک کاری مشغول کنید تا فکرتون پرت بشه.

نکته:اگر دیر بخواب میرید مثلا نیم ساعت طول میکشه ،حتما خودتون رو خسته کنید که وقتی میخواید بخوابید زود بخواب برید.

تذکر بسیار مهم:کارهایی که میکنید ابتدا اینکه به یاد داشته باشید که نابود کردن این چیزا بدون جا دادن یک عشق دیگه مثل خانواده در دل فایده ای نداره و حتی بدتر میکنه و جای خالیه اون جسم یا هر چیزه دیگه بیشتر در شما تخیل ایجاد میکنه.

نکته:وقتی که دارید این چیزهارو نابود میکنید به یاد داشته باشید سلبی نباشه و کار رو به سبب همون کار انجام بدید.

نکته: دلتون رو به خدا بسپارید تا از بین بردن این عشق راحت بشه.

3-قطع ارتباط:

 

نکته:نم نم قطع نکنید یهو قطع کنید. مثال:

اگر شما قبلا هر روز میدیدید طرف رو بعد بخواید کم کم قطع کنید مثلا هفته ای یک بار و بعد ماهی یکبار و... توی این مدت که نمیبینیدش مدام در فکرتون دیدنش در دفعه ی بعد میاد سراغتون که خیلی خیلی بدتره.

شما می خواید قطع کنید ولی طرف مقابل نمیخواد :

سیم کارتتون رو عوض کنید

ایمیلتون رو عوض کنید

و هر چیزی که یک راه ارتباطی هست قطع کنید.

نکته:1-از خدا بخواید که خدایا یک خطر جدی دلم رو تهدید کرده من که دارم از تو میخوام به من کمک کن.

2-پای یک بزرگتر رو وسط بکشید .پدر،مادر،مشاور ،استادو یا هر کسی که بتونه درست برخورد کنه.اگر پدر و مادر بفهمند هم باعث آسیب بشه آسیبش کمتر از موندن این عشق اشتباه در دل هست

4-بیشتر شدن رابطه با خدا:

حضرت محمد 4 راهکار را پشت سر هم آوردند:خدا به حضرت محمد در این رابطه می فرمایند:یا محمد محبت من واجبه به کسی که به خاطر من محبت می کنه ، محبت من واجبه به اون کسی که به خاطر من با بقیه مهربونی می کنند ،محبتم رو واجب کردم به کسی که رابطه برقرار میکنه به خاطر من ،محبت من واجبه به کسی که به من توکل کنه.

آفرین به اشخاصی که از سنین پایین به ازدواج فکر میکنند

سلام به همگی

سن ازدواج وقتیه که به دو بلوغ جنسی و عقلی برسید

ممکنه یکی از سنین راهنمایی به این سن برسه و یکی ممکنه کثل من حتی بلوغ جنسیش دیر رس باشه 18 سالگی

در هر صورت که مثل بعضیا که امکانات براشون فراهمه و حتی من با بعضیاشون در ارتباط بودم به خاطر شغلم که پول و همه ی شرایط رو دارند ولی دنبال هوس بازی و فساد هستند نباشند

اینکه یک شخص 16 ساله به ازدواج فکر میکنه خیلی عالیه حداقل امیدش هست که به تمام جنبه هاش غیر تخیل که با ازدواج هیچ مشکلی برای آدم باقی نمی مونه فکر کرده


من مورد مناسب این سن ندارم متاسفانه ولی این که در کدوم شهر هستید بسیار مهمه هر شهری  که هستید بسیار بهتره که از همون شهر انتخاب کنید چون رفت و آمد خیلی سخت میشه

چون پدر و مادر خیلی مهم هستند حتی بعد ازدواج نمیشه دله آدم براشون تنگ نشه اصلا این به کنار وظیفه ی فرزنده که از حال والدینش باخبر باشه


در هر صورت شما ببین شرایط خانوادگیتون ازدواج در این سن رو میپذیره که رسما اقدام کنی و به والدینت  بگی یا نه اگر نمیپذیره با یک کارشناس دینی و همزمان یک مشاور متخصص ازدواج مشورت کن که از اینا اطلاع داشته باشه

اگر هم شخصی رو پیدا کردی در هر دو زمینه تخصص داشت که چه بهتر